همــه بچـهـ کرجیـــآ

یک روز میرسد که یک ملافه ی سفید پایان میدهد به من...

به شیطنتهایم...

به بازیگوشیهایم...

به خنده های بلندم...

روزی که همه با دیدن عکسم بغض میکنند و میگویند:

دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده.

سَگ : عَقل ندآره ، شعور ندآره , فِکر نَدآره وَلی:
اَگه بِفهمه دوسِش دآری رآم میشه .حَتی آگه هآرتَرین سَگ بآشه...
آدَم : عَقل دآره , شعور دآره , فِکردآره ، وَلی:

َاَگه بِفَهمه دوسش دآری هآر میشه.حَتی آگه رآم تَرین آدَمِ رویِ زَمین بآشه...!

•••

بِه سَلآمَتی...

بِزَن پیکُو بِه سَلآمَتیِ فآحِشِه هآیِ شَهرِمون کِه جُز خُودِشون کَسی رُو نَفروختَن !!!

سَلآمَتی اون پِسَری کِه لآشی بآزی وَ كَندَن و پيچوندَن رو بِهتَر اَز هَمِه بَلَد بود

وَلی رو هیچ دُختَری اِمتحآنش نَکَرد....

سَلآمَتی پِسَر بَچِه هآی قَدیم کِه پُشت لَبِشونو بآ ذُغآل سیآه می کَردَن کِه شَبیهِ بآبآهآشون بِشَن

نَه مِثلِ جَوونآی آِمروز آَبروهآشونو نآزک می کُنَن کِه شَبیه مآمآنآشون بِشَن !

بِه سَلآمَتی سَندبآد کِه تآ آخَرِ عُمرِش شَلوآر شیرآزی پوشید.....

سلَآمَتی دِلی که شِکَست وَلی دِلی رو نَشکَست...

 سَلآمَتی آونآیی کِه دَرد و دِل هَمَه رو گوش میدَن

آَمآ مَعلوم نیست خودِشون کُجا دَردودِل میکُنَن....

سلامتی اونآیی کِه تو آوج مشکِلآت به جآیِ این که تَرکِمون کنَن دَرکِمون میکُنَن

سَلآمَتی رِفیقی که تو رفآقت کَم نَذآشت وَلی کَم بَردآشت تآ رِفیقش کَم نَیآره

سَلآمَتی کَسی کِه دَر مُقآبل خیآنت هآ سُکُوتی میکُنه آَز هِزآر تآ فَریآد بَد تَر....

به سَلآمَتی کَلآغ که آزآدی رو به زیبآیی تَرجیح دآد!!!!

به سَلآمَتی اونآیی که آِعتقآدآت مَذهَبیشونو فَقَط تو دِلِ خودِشون نِگَه میدآرَن و

به بَقیه تَحمیل نِميكُنن........

.به سَلآمَتی آونآیی که آَهلِ ریآ کآری مَذهَبی نیستَن

به سَلامَتی آونآیی که به ظآهِر آرومَن ولی توی دِلِشون سونآمی هَست

" به سَلامتیه هَمه آونآیی که خَطِشون اِعتِبآریه وَلی مَعرِفتشون دایِمیِه...

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

آدمهآ آنقَدر زوُد عَوَض میشَوَند

آنقَدر زوُد کِه تُو فُرصَت نِمیکُنی بِه سآعَتَت نِگآهی بیَندآزی

و بِبینی چَند دَقیقِه بِین دُوستی هآ و دُشمَنی هآ فآصِلِه اُفتآدِهـ...

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

تَنهآ چیزی کِه آدم رُو تَسَلی میدِه

یآدآوَری آوُن هِدیِه هآییِه

کِه میخوآستی بَرآش بِخَری

وَلی نَخَریدیـــــ.. . . .. 

چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی

به راه کوچه ی برفی تو را از خود جدا کردم

نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه

تو را من در ته این کوچه ی برفی رها کردم

♥♥♥♥♥♥♥♥

دوستت دارم هایت را به کسی نگو

نگه دار برای خودم

من جانم را برای شنیدنش کنار گذاشته ام

♥♥♥♥♥

♥♥♥♥♥

به خیلیـ ـ ـا بایـ ـ د گفـ ـ ـت :

تـ ـ ـ ـو خـ ـ ـوب بـ ـ ـاش ،

اگـ ـ ه مُـ ـ ـ ردی با مـ ـ ـ ـ ن …

دستهایت را زیر تنهاییم ستون کن

که من از آوارگی بی تو بدون میترسم  . . .

♥♥♥♥♥♥

چه ساده بودم.... 

گمان میکردم به دورم میگردند, 

کسانی که دورم میزدند....!

 ♥♥♥